صحبت دوستان روحانی
خوشتر از حشمت سلیمانی
جان جانها و روح ارواح ست
لعل ساقی و راح ریحانی
با گدایان کوی عشق مگوی
سخن از تخت و تاج سلطانی
بگذر از عقل و دین که در ره عشق
کافری بهتر از مسلمانی
حلقه کن گیسوی پریشان را
وارهان جمعی از پریشانی
خیز و ملک بقا بدست آور
پشت پا زن بعالم فانی
تا رسد بر سریر مصر وجود
آخر از چاه ماه کنعانی
بلبل از فیض عشق گل آموخت
آن سخن سنجی و نوا خوانی
بیتو خون باردم ز دیده که نیست
عاشقان را جز این گل افشانی
وقت آن شد که بایزید آسا
برفرازم لوای سبحانی
تا شوم مست و پرده بردارم
یکسر از رازهای پنهانی
فاش منصور وار بر سر دار
میسرایم اناالحق ار دانی
در دبستان عشق او آموخت
وحدت این درس و مشق حیرانی